یکتا ودریا
پانزدهم تیر ماه 91با خانواده عمو شهرام رفتیم بابلسر خیلی خوش گذشت به خصوص چون نگار با ما بود و کلی با یکتا بازی می کرد. یه سر هم رفتیم چای باغ روستای پدر بزرگ نگار خیلی سرسبز بود .یه خونه قدیمی خیلی قشنگ که مادر پدر بزرگ نگار اونجا زندگی میکرد.
یکتابا اینکه خیلی آب بازی رو دوست داره وتو خونه همش آب بازی میکنه متاسفانه از دریا می ترسید خودمونو کشتیم انگشت کوچیکشو هم تو آب دریانبرد فقط کنار ساحل با ماسه ها بازی میکرد تازه اگه شن وماسه تو کفشش میرفت گریه میکرد میگفت که پاشو بشوریم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی